زیر دوش اب سرد سرمو گرفتم بالا و چشم هامو بستم پلک هام یه کم میلرزید از سرما باریکه های ظریف خون روی کاشی های سفید همراه با اب شسته میشد و میرفت مشت های گره کردمو ازاد نمیکردم.... یه خودکشی داشتم. خودکشی احساسی زدم هر چی حس مزخرف بود رو کشتم شدم همون دیوونه ی یک سال و نیم پیش ولی بازم متفاوت تر همون دختری که از خونه میرفت بیرون معلوم نبود کی و چجوری برگرده همون دختر دردسر سازی که اروم و قرار نداشت همونی که صداش در نمیومد و حرفی نمیزد و بهترین دوستش زیر یه خروار خاک بود همونی که دنبال انتقام خیلی چیزا بود الان بازم همونم پشت دست هام زخمیه و لبم کبود شده بازم مبارزه داشتم. نمیدونم بعد چند وقت حس میکنم دلم تنگ شده بود واسه اینکه بازم به قول خیلیا غیر قابل نفوذ بشم. بازم یهویی ول کنم برم. کارای یهویی.... دردسر های بی انتها که بگن با کی دعوا کردی؟ این " پسر " ادم نمیشه... دنبال دردسر نرو مبارزه هام دیگه بدون دستکش بوکسه نمیدونم شب چه حالی داشتم قبل مبارزه وقتی با بغض از دست دادنش و تموم شدنش افتادم به جون کیسه بوکس و گفتم من همین امشب یه مبارزه میخوام جلوی اون روانی پر ادعا... با پوزخند دست هامو مشت کردم. یه جفت باند ضعیف دستم بود حتی وقت نکرده بودم ناخن هامو کوتاه کنم من بودم و یه عالمه حس رها شده که مشت میزدم و به دردسر های کوچه ی پشتی فکر میکردم چقدر خون از دهنش رفت؟... نمیدونم.... بیهوش شد یا.... اصلا چرا افتاد؟
تازه بعد از ماه ها حس خوبی به زندگیم دارم انگار از خیلی چیزا راحت شدم اینطوری بهتره نگاه چپ چپ الهام خانوم توی خونه... اسمی که چهار ماهه زیر لب بهم میگه رو امشب بلند گفت در واقع بلند تر از همیشه قهقهه زدم خنده دار بود که زندگیم تا چه حد وحشتناکی شبیه اون اسم شده بود امشب
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان Born To
Win و آدرس
born-to-win.LXB.ir لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.